اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال نشان میدهد در شب اجرای حکم اعدام سه معترض زندانی در پرونده موسوم به «خانه اصفهان»، غیر از مسئولان ارشد زندان و مقامهای قضایی، هیچ کسی خبر نداشت قرار است حکم را اجرا کنند.
رویهای که درباره اجرای حکم اعدام این سه معترض زندانی اعمال شد، تازگی ندارد.
قوهقضاییه با هدف ایجاد سکوت خبری، در موارد متعددی خانوادههای زندانیان محکوم به اعدام را با وعده عفو و بخشش امیدوار کرده و پس از اجرای اعدام، آنان را از اعدام عزیزانشان مطلع کرده است.
روایت آخرین شب
بامداد ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ گوشیهای پرسنل زندان را جمع کردند، تلفنهای زندان را قطع کردند، سه معترض زندانی را بعد از ضرب و جرح به سالن اعدام زندان دستگرد اصفهان بردند و در ساعت دو نیمهشب حکم را اجرا کردند.
ماموران حکومتی بعد از یورش به سلول محل نگهداری صالح میرهاشمی، سعید یعقوبی و مجید کاظمی در زندان دستگرد اصفهان، در نیمهشب ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲، آنان را ضرب و شتم کرده، پای چوبه دار بردند و اعدام کردند.
یک سرباز در زندان مرکزی اصفهان (زندان دستگرد) به یکی از نزدیکان خانواده صالح میرهاشمی خبر داده که مقامات قضایی در ساعتهای بین ۱۲ تا یک بامداد، گوشیهای تلفن همراه همه پرسنل زندان را جمعآوری و تلفنهای زندان را قطع کردند تا خبری از اعدام این سه معترض به بیرون درز نکند و مردم مقابل زندان تجمع نکنند.
نزدیکان هر سه خانواده در گفتوگو با ایراناینترنشنال تایید کردند نهادهای امنیتی در ساعتهای بعد از اعدام، با یکی از اعضای خانواده تماس گرفتهاند، احضارشان کردهاند و بعد از ضبط گوشیهایشان، از آنان خواستهاند تا پیکر بیجان عزیزشان را شناسایی کنند، سپس با خودروهای امنیتی آنها را به مناطقی دور دست بردهاند و مقابل چشم یک عضو خانواده، پیکر را دفن کردهاند. بعد اجازه دادهاند تا با دیگر اعضای خانواده تماس بگیرند و خبر اعدام و کشته شدن را بدهند.
پروندهسازی و انتشار اعترافات اجباری زیر شکنجههای جسمی و جنسی
در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، در شب ۲۵ آبان در میدان نگهبانی منطقه خانه اصفهان، سه بسیجی به نامهای محسن چراغی، محسن حمیدی و محمد كریمی به همراه یک سرهنگ یگان ویژه به نام اسماعیل چراغی با گلوله کشته شدند.
قوه قضاییه جمهوری اسلامی اعلام کرد شش نفر از معترضان را در رابطه با این پرونده که با نام «خانه اصفهان» معروف شد، بازداشت کرده است. صالح میرهاشمی بلطاقی، مجید کاظمی شیخ شبانی و سعید یعقوبی کردسفلی، طی چهار جلسه دادگاه که در دادگستری اصفهان و در سکوت خبری برگزار شد، بدون داشتن وکیل انتخابی، به محاربه متهم شدند.
آنها در حالی به محاربه متهم شدند که مدتها زیر فشار شکنجههای جسمی، جنسی و روحی برای اعتراف اجباری علیه خودشان قرار داشتند
قوه قضاییه جمهوری اسلامی در ۱۹ دی ۱۴۰۱ این سه معترض را به اعدام محکوم کرد. آنان در روز ۲۷ اردیبهشت بر روی یک تکه کاغذ که مهر کتابخانه زندان مرکزی اصفهان بر آن نقش بسته بود، با خودکار نوشتند: «از همشهریان و هموطنان عزیز تقاضا داریم نگذارید ما را بکشند.»
آنها در پایین این متن نوشتند: «بچههای ایران.»
محمد هاشمی، پسرخاله مجید کاظمی، شش روز مانده به اجرای حکم اعدام، یک فایل صوتی منتشر کرد که مجید در آن از شکنجههای جسمی و تهدید به تجاوز جنسی علیه خود در دوره بازداشت برای گرفتن اعتراف اجباری گفته است.
او میگوید: «من را فلک کردند. بردندم در یک باغ که دوربین نبود. گفتند شلوارش را درآورید و باتوم را بکنید توی [...]. من گفتم جان ناموستان این کار را با من نکنید.»
صالح میرهاشمی نیز در دی ماه ۱۴۰۲ در یک فایل صوتی منتشر شده اعلام کرده بود در بازجوییها دندانش را شکستهاند و به او گفتهاند اگر سرکردگی را بر عهده نگیرد، از زنش و دخترعمویش اعتراف میکشند.
مرکز مشاوره و آموزش حقوقی دادبان با انتشار تصاویری از دادنامه صادره از سوی دادگاه بدوی و دیوان عالی کشور مربوط به این پرونده، نوشت: «بررسیهای تیم وکلا و حقوقدانان دادبان، نشان از تناقضات و ایرادات آشکار در پرونده و نادرستی اتهامات وارده به معترضان بازداشتی دارد.»
لحظات قبل از اعدام
ایراناینترنشنال در گفتوگو با یکی از دوستان صالح میرهاشمی دریافته یکی از زندانیانی که سلولش در نزدیکی سلول محل نگهداری این سه معترض بوده در ساعتهای بین ۱۲ تا یک بعد از نیمهشب ۲۸ اردیبهشت، صدای ماموران زندان را شنیده که به سلولشان هجوم بردهاند و شروع به کتک زدن آنها کردهاند.
ماموران به چشمهای سه معترض زندانی چشمبند زدهاند و سعی داشتهاند تا دستهایشان را ببندند و از سلول خارجشان کنند.
صالح میرهاشمی با پیشانی به صورت فرمانده نیروهایی که برای انتقال این سه زندانی به سالن اعدام رفته بودند، ضربه زده و پیشانیاش یک زخم بزرگ برداشته است.
این موضوع را یکی از نزدیکان خانواده صالح میرهاشمی در گفتوگو با ایراناینترنشنال تایید کرد و گفت پدر صالح هنگام شناسایی پیکر او در سردخانه، زخم بزرگ و تازهای را روی پیشانیاش همراه با کبودیهای گستردهای روی سینهاش دیده است.
محمد هاشمی، پسرخاله مجید کاظمی، از دیگر اعدامشدگان این پرونده نیز در گفتوگو با ایراناینترنشنال تایید کرد وقتی محسن، برادر مجید، پیکر بیجان برادرش را در سردخانه در حالی که پیچیده در نایلون بوده، شناسایی کرده، روی بدن او آثار خون و کبودیهای ناشی از شکنجه دیده است.
فرد نزدیک به خانواده سعید یعقوبی نیز در گفتوگو با ایراناینترنشنال ضرب و جرح این زندانی را قبل از اجرای حکم اعدام، تایید کرد و گفت هنگام تحویل جنازه سعید روی صورت و گردن او آثار خونمردگی و کبودیهایی بود که نشان از کتک زدن او داشته است.
حضور برادر بسیجی کشته شده در هنگام اجرای حکم اعدام
یک سرباز که در شب اعدام این سه معترض، کشیک زندان بوده، به یکی از نزدیکان صالح میرهاشمی گفته در شب اعدام آنان، بین ساعت ۱۲ تا یک بعد از نیمه شب، گوشیهای همه پرسنل زندان را جمع کرده و تلفنها را مسدود کردهاند تا ارتباط سربازان و پرسنل را با بیرون کاملا قطع کنند.
یکی از زندانبانها نیز به یکی از نزدیکان خانواده میرهاشمی گفته که در شب اجرای حکم اعدام، هیچ کسی غیر از مسئولان ارشد زندان و مقامات قضایی خبر نداشت قرار است حکم را اجرا کنند: «ساعت یک شب اعدام را انجام دادند و پیکر بیجان سه معترض اعدام شده را با آمبولانس به سردخانه بردند.»
او میگوید آن شب برادر یکی از بسیجیهای کشته شده به نام «محمد کریمی»، هنگام اجرای حکم حضور داشته است.
باید اشهدت را با صدای بلند بخوانی
محمد هاشمی، پسرخاله مجید کاظمی، درباره لحظات پیش از اعدام این سه معترض به ایراناینترنشنال گفت: «یکی از سربازانی که در شب اجرای حکم اعدام سعید و صالح و مجید در زندان دستگرد حضور داشته، به آنها گفته است ماموران به مجید گفتهاند باید اشهدت را با صدای بلند بخوانی و اگر نخوانی، نه جنازهات را به خانوادهات میدهیم و نه اجازه میدهیم برای تو سنگ قبر بگذارند.»
بر اساس این روایت، مجید به آنها گفته است: «شما روزهای آخرتان است و ما برای مردم ایران قهرمان هستیم و ما را میشناسند، جانم فدای ایران.»
مزار مجید بعد از گذشت یک سال از قتل حکومتی او، به دلیل ممنوعیت از سوی نهادهای امنیتی، هنوز سنگ قبر ندارد.
دفن پیکر سه معترض اعدام شده مقابل چشم اعضای خانواده
ایراناینترنشنال در گفتوگو با محمد هاشمی و امیرحسین کاظمی، پسرخاله و پسرعموی مجید کاظمی و دو نفر از نزدیکان خانواده سعید یعقوبی و صالح میرهاشمی، مطلع شد که مقامات قضایی و امنیتی در ساعتهای بعد از اجرای حکم اعدام و ساعتهای ابتدایی روز ۲۹ اردیبهشت، یکی از اعضای خانوادهها را با تماس تلفنی به نهادهای امنیتی احضار کردهاند، گوشیهای آنها را گرفتهاند، بعد از شناسایی پیکرها، آنها را سوار ون کردهاند و جنازه را در منطقهای دور دست، مقابل چشم آن عضو خانواده دفن کردهاند.
یک فرد نزدیک به خانواده میرهاشمی در گفتوگو با ایراناینترنشنال خبر داد مقامات قضایی و امنیتی در اولین ساعتهای روز ۲۹ اردیبهشت، پدر و عموی صالح را با تماس تلفنی احضار کردهاند. بعد از مراجعه آنان، گوشیهایشان را گرفتهاند و آنها را سوار ون کردهاند و به سردخانه بردهاند.
آنجا به پدر صالح گفتهاند: «بیا جنازه پسرت را شناسایی کن، میخواهیم او را دفن کنیم.»
این منبع به ایراناینترنشنال گفت: «پدر صالح همانجا زخم روی پیشانی پسرش و کبودی گسترده روی سینه او را دیده بود.»
نیروهای امنیتی جنازه صالح را همراه با پدرش سوار ون کردند و به روستای بلطاق بردند که دو ساعت با اصفهان فاصله دارد. همان جا مقابل چشمهای پدر صالح، مزاری حفر کردند و پیکر پسرش را دفن کردند. سپس گوشی موبایل پدر صالح را به او را دادند تا خانوادهاش را خبردار کند.
مادر صالح قبل از تماس همسرش، خبر را شنیده و از حال رفته بوده. او را به بیمارستان منتقل کرده بودند.
ویدیویی از مادر صالح در رسانهها منتشر شده که نشان میدهد او روی تخت بیمارستان خوابیده و میخواهد پسرش را از طناب دار پایین بیاورند.
امیرحسین کاظمی، پسر عموی مجید کاظمی و محمد هاشمی، پسرخاله مجید کاظمی در گفتوگو با ایراناینترنشنال تایید کردند نهادهای امنیتی در ساعتهای اول بعد از اجرای حکم اعدام در تماس تلفنی با محسن، برادر مجید کاظمی، به او گفتهاند تنها و بدون همراه به این نهاد مراجعه کند.
او بیآنکه از اعدام برادرش خبردار باشد به آنجا رفته که گوشی موبایل را از او گرفتهاند و گفتهاند: «باید برویم زیرزمین. شما باید چیزی را ببینی.»
او را به زیرزمین بردهاند، در سردخانه را باز کردهاند، جنازه مجید را به او نشان دادهاند و گفتهاند: «این برادرت است. شناساییاش کن!»
محمد هاشمی، پسرخاله مجید کاظمی در گفتوگو با ایراناینترنشنال گفت: «ماموران محسن، برادر مجید را در ماشین نشاندهاند و همراه با پیکر بیجان مجید به روستای حبیبآباد بردند که دو ساعت با اصفهان فاصله دارد. آنجا مقابل چشمهای محسن، مزاری حفر کردند و جنازه برادرش را در آنجا دفن کردند.»
به گفته امیرحسین کاظمی، پسر عموی مجید، محسن، برادر او در تمام لحظات در حالت شوک، نظارهگر اتفاقات بوده؛ بیآنکه بتواند حرفی بزند.
بعد از خاکسپاری، گوشیاش را به او دادهاند و گفتهاند: «حالا به خانوادهات زنگ بزن تا بیایند برادرت را ببینند.»
وقتی مادر و پدر و مهدی، برادر دیگر مجید و سمیه، خواهرش، از راه رسیدهاند، تعدادی بسیجی که به عمد به آنجا رفته بودند شروع به خندیدن و مسخره کردن خانواده کردهاند.
همان شب به خانه پدر و مادر و دو برادر مجید نیز هجوم بردهاند و کتکشان زدهاند و محسن، برادر مجید و سمیه، خواهر او را بازداشت کردهاند.
فرد نزدیک به خانواده سعید یعقوبی نیز تایید کرد در اولین ساعتهای صبح ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ ماموران امنیتی با برادر بزرگ سعید تماس گرفتند، احضارش کردند و بعد از شناسایی پیکر مجید، در حالی که آثار شکنجه و ضرب و جرح روی آن بوده، برای خاکسپاری به روستای کردسفلی که با اصفهان یکساعتونیم فاصله دارد، بردهاند و در غسالخانه به خاک سپردهاند. بعد اجازه دادهاند تا با مادر و پدر پیر سعید تماس بگیرد و خبر کشته شدن فرزندشان را به آنها بدهد.
به خانوادهها گفتند تا ۱۰۰ روز دیگر اعدامشان نمیکنیم
گروهی از مردم بعد از انتشار دستنوشته این سه معترض (نگذارید ما را بکشند) در شبهای ۲۴ و ۲۷ اردیبهشت در مقابل زندان دستگرد اصفهان - برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام آنها - تجمع کردند.
یکی از نزدیکان خانواده میرهاشمی به ایراناینترنشنال گفت مقامات امنیتی از آنها خواسته بودند به دنبال وثیقه برای آزادی فرزندانشان باشند.
یک فرد مطلع و نزدیک به خانواده میرهاشمی در گفتوگو با ایراناینترنشنال گفت: «صالح در تماسی که یک روز قبل از اجرای حکم اعدام با خانوادهاش داشت گفته بود در زندان به او گفتهاند قرار است هفته آینده آنان را به باشگاه بفرستند. اینطور آنها را امیدوار کرده بودند که فعلا خطر اجرای حکم اعدام رفع شده است.»
ایراناینترنشنال مطلع شده که آن زمان یکی از زندانبانها به اعضای خانواده میرهاشمی گفته است حکم اعدام آنها حداقل تا ۱۰۰ روز دیگر اجرا نمیشود.
فرد نزدیک به خانواده میرهاشمی در گفتوگو با ایراناینترنشنال گفت: «با توجه به صحبتهای صالح و احتمال پایین اجرای حکم اعدام در روز جمعه در زندانها، خانواده، اقوام و دوستان صالح تصمیم گرفتند آن شب جلوی زندان نروند و به جایش به فکر جور کردن وثیقه باشند تا اگر نیاز بود آن را برای قاضی ببرند.»
این فرد گفت که صالح یک دفترچه یادداشت داشت که همیشه آن را با خودش در جیب شلوار کردیاش در زندان جابهجا میکرد و خاطرات روزانهاش را در آن مینوشت. آن نامهای که صالح همراه با سعید و مجید در سه برگ جداگانه نوشته بودند و در رسانهها منتشر شد، از کاغذهای این دفترچه بوده است.
به گفته این فرد، یکی از زندانبانها برای کمک به زندانیها به آنها گفته بوده که میخواهد برایشان کاری کند. آنها هم این سه نامه را نوشتهاند و به این شخص دادهاند که در رسانهها منتشر شد.
یکی از نزدیکان مجید یعقوبی نیز در گفتوگو با ایراناینترنشنال تایید کرد که این نامه به وسیله مجید نوشته شده است.